۱۳۹۴ خرداد ۲۷, چهارشنبه

اکران همزمان فیلم ما روزنامه نگاریم در پایتخت میانمار و سوئیس

برایم باعث افتخار است که فیلم «ما روزنامه نگاریم» امروز بصورت همزمان در دو کشور مختلف در دو سوی جهان به نمایش درآمد. 
مستند ما روزنامه نگاریم امروز بصورت همزمان در مانگو پایتخت میانمار و در جشنواره حقوق بشر و کرامت انسانی به مدیریت و حمایت خانم آنگ سان سوچی، رهبر فعالان حقوق بشر میانمار و همچنین در مقر سازمان ملل متحد در ژنو به نمایش درآمد. 
خوشحالم که می توانم برای مردم جهان کمی از دردهای روزنامه نگاران ایرانی بگویم. برایم باعث افتخار است.

Today was a great day for "We are journalists". "We are journalists" has screened in two different countries in the world, today. In Myanmar and Switzerland. In Yangon and Geneva. 
"We are Journalists" has screen at Human Rights Human Dignity International Film Festival in Yangon, Burma/Myanmar and at the same time in United Nations headquarters in Geneva.
Here are some picture from Geneva:





۱۳۹۴ خرداد ۱۷, یکشنبه

تصویر محمدرضا پهلوی به همراه ملکه دانمارک در یکی از میادین کپنهاگ

در تصاویری که می بینید عکسی بزرگ از دیدار محمدرضا پهلوی با ملکه مارگاریت دوم در ابعادی بزرگ در میانه یک نقاشی دیواری در میدان kongens nytorv کپنهاگ نصب شده است.
در این عکس آخرین شاه ایران با مارگریت جوان در حال خوش و بش هستند. 
نام این میدان پیش از این میدان ایران بوده است.
امسال ۷۵ سال زندگی ملکه مارگریت دوم است. او در طول چهل سالی که از دوران سلطنتش می گذرد روابط خیلی خوبی با خانواده های سلطنتی جهان داشته و دارد.
محمدرضا پهلوی آخرین پادشاه رسمی ایران بود که در سال ۱۳۵۷ مجبور به ترک وطن و تبعید خودخواسته شد. 

عکسها را ببینید

۱۳۹۴ اردیبهشت ۱۱, جمعه

پرچم سلطنت طلبان ایرانی در رژه روز جهانی کارگر در دانمارک

برای مخاطب ایرانی که برنامه روز جهانی کارگر در دانمارک را دنبال می کند این یک سورپرایز تمام عیار است.
پرچم کشورت که البته آرم و نشان سلطنت طلبان را دارد.
توضیح بیشتری برای این عکس نداریم جز اینکه با آرم سلطنت یا بدون آن پرچم ایران همیشه بالاست! حتی در فلد پارک کپنهاگ! 



راستی یک سئوال: «اگر آن خدا بیامرز بیشتر به حق و حقوق کارگرها توجه می کرد و کمونیست ها را آنطور قلع و قم نمی کرد و بیشتر از آنکه از پرچم قرمز کارگران توده ای بترسد از آخوندها می ترسید، آیا وضع امروز ما بهتر از اینی که هست نمی بود؟»

۱۳۹۳ اسفند ۲۲, جمعه

شیادی که رئیس خبرگان رهبری شد٬ از صیغه کردن اجباری همسران زیبا روی مردان زندانی تا مصادره کارخانه لاستیک سازی دنا و تاراج جنگلهای شمال

انتخاب محمد یزدی به ریاست مجلس خبرگان جمهوری اسلامی بیش از آنکه مایه سربلندی هواداران سید علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی باشد، موجب سرافکندگی آنانست. در زمانه ای که اخبار افتضاحات اقتصادی و اختلاسهای میلیاردی دولت مردان محمود احمدی نژاد، رئیس دولتی که نظراتش بنا به اظهار رسمی و عمومی رهبر جمهوری اسلامی، در خطبه دوم نماز جمعه ۲۹ خرداد سال ۱۳۸۸، به سید علی خامنه ای نزدیک تر بود، از در و دیوار رسانه ها بالا می رود، شخص ایشان، انتخاب محمد یزدی به ریاست خبرگان رهبری را «به جا و مناسب» تشخیص داده اند.
بیچاره عباس پالیزدار! بدبخت مردم ایران!
انتخاب محمد یزدی به این سمت، اذهان عمومی را بار دیگر به مرور خاطراتی واداشت که به دستگیری عباس پالیزدار، یکی از کارشناسان و بازرسان پرونده موسوم به تحقیق و تفحص از قوه قضایه در مجلس هفتم، منجر شد.
بد نیست بخشی از افشاگری های او علیه محمد یزدی، رئیس فعلی مجلس خبرگان رهبری را مرور کنیم:
«در اوایل ریاست محمد یزدی تعداد زیادی از کلاهبرداران در زندان با دستور یزدی آزاد شدند .جالب اینکه این افراد شاکی داشتند و طبق قانون, یزدی نمیتوانست دستور آزادی آنها را بدهد. برای مثال رفیق دوست که با پرونده ۱۲۳ میلیارد تومانی که با چند نفر شریک جرم در زندان بود و یا یکی از محکومان بنام فاضل خداداد که به نظر اکثر وکلا بیگناه بود اعدام شد, و رفیق دوست به حبس ابد و رد مال محکوم گردید . حال چرا یزدی دستور آزادی این پرونده‌ها را بدون اجرای قانون صادر کرد معلوم نبود. در همان زمان ری شهری وزیر اطلاعات وقت عنوان کرد: ما تازه متوجه شدیم پشت این پرونده که تمام این اختلاسها انجام شده است حزب موتلفه و اقای یزدی بوده. بعد از آن‌ ری شهری و وزارت اطلاعات متوجه دفتری در خیاباد ظفر شدند که رسما در آنجا از خانواده های زندانیان میلیاردها تومان پول میگرفتند, و پرونده اینها در دفتر یزدی یعنی قوه قضاییه مورد عفو قرارمیگرفت.این دفتر توسط پسر یزدی, حمید یزدی بعد از ریاست پدرش افتتاح شده بود و مانند دکان کارچاق کنی کار میکرد. این پروند چندین بار به دفتر رهبری ارسال شد ولی اقدامی صورت نگرفت.در همان زمان برای تکمیل پرونده آقای یزدی تلفن های یزدی و پسرش توسط وزارت اطلاعات شنود میشد, حتی چند میکروفون در دفترایشان نصب شده بود.کارشناسان پرونده متوجه فساد خانواده شده بودند فساد آن چنان بود که به گفته یکی ازآنها این نوارها را نوار شهرنو نام گذاری کرده بودند.از طرفی‌ دیگر بیت رهبری کل جریان را به یزدی انتقال داد و یزدی سریعا دفتر را تعطیل و پسرش را با حکمی به عنوان بازرس ویژ انتصاب کرد تا وزارت اقدام به دستگیری او نکند.»
پالیزدار در ادامه افشاگری خود درباره فساد خاندان یزدی می گوید: «آیت الله… (محمد یزدی) آمدند نزد مقام رهبری گفتند که می خواهیم یک دانشگاه قضایی بسازیم برای خواهران در قم. مجوز داده شد. بلافاصله بعد از مجوز رفتند سراغ ساپورت مالی که بله، کارخانه لاستیک دنا را مجوزش را بدهید . اقای نعمت زاده هم گفت کارخانه را در ازای 126 میلیارد (تومان) به شما واگذار می کنیم. در حالی که قیمت واقعی ان 600 میلیارد بود. بعد این اقایان نامه نوشتند به نعمت زاده که تخفیف منظور فرمایید. بعد از بارها نامه نگاری برای گرفتن تخفیف، قیمت را از 600 میلیارد واقعی به 10 میلیارد رساندند. باز آقایان گفتند که ما پول نداریم. 80 درصدش را به اقساط می پردازیم. نعمت زاده قبول کرد. دوباره گفتند بیست درصد بقیه را هم الان نداریم بعد از فروش مستغلات کارخانه می پردازیم. خوب به همین راحتی اقای ایت الله کارخانه را صاحب شد و بعد از مدتی هم این کارخانه را در بورس فروخت. (آیت الله محمد یزدی این اقدام شیادانه را با همکاری محمد علی شرعی نماینده قم در مجلس شورای اسلامی انجام داد).
عباس پالیزار در دنباله افشاگریهای خود به تشریح یک مورد دیگر از ترفندهای آیت الله محمد یزدی برای تصرف جنگلهای شمال کشور می پردازد و می گوید: «خوب مجددا آقای آیت الله یزدی نامه ای می نویسد برای آقای فروزش وزیر صنایع که پسرم حمید بیکار است. ترتیبی فرمایید از جنگل های شمال در جهت صادرات چوب بهرمند شود. جالب است که حمید یزدی دراین زمان در قوه قضاییه مدیر کل بود. یعنی بی کار نبود. و به این صورت جنگل های شمال را به تاراج بردند. بعد رفتند مردم بومی شمال را که حالا شاید به اندازه هیزمشان چوب انبار کرده بودند رادستگیر کردند که باعث شلوغی جلوی زندان در شمال شد.»
ماجرای فساد محمد یزدی البته تنها محدود به مفاسد مالی نیست که موارد اخلاقی را هم در بر می گیرد. بد نیست اظهارات یکی از روحانیون وبلاگ نویس ساکن قم درباره رئیس تازه انتخاب شده خبرگان رهبری را دوباره مرور کنیم:
وبلاگ ‹من وبلاگ نویس نیستم» خطاب به محمد یزدی می نویسد: «آیت الشیطان یزدی، محمد به کمرت بزنه، ما هی‌ حیا میکنیم، که فسادهای اخلاقی‌ تو و خونوادت رو نگیم اما مجبورمون میکنی‌ که عنوان کنیم.تو دفتر بازرسی ویژه تو فردی بود به نام مشهدی که مستقیم برای تو کار میکرد و فرد شناخته شده‌ای هم هست الان هم در قوه قضایه حضور داره، پرونده فردی به نام آقای رنجبر که یکی‌ از کارخانه داران قم بود برای رسیدگی به تخلفات دادگاه به دستش رسید,‌ پیگیر کننده پرونده همسر آقای رنجبر بود، که در برجهای سامان سکونت داشت, خانمی فوق العاده زیبا با دو فرزند، چند بار که به دفتر جناب عالی‌ با هماهنگی‌ مشهدی مراجعه کرد شما به ایشان گفتین این مرد لایق تو نیست، که نوار مکالمات شما هنوز در وزارت اطلاعات موجود هست، اگر کسی‌ در اون وزارت شرف داشته باشه این نوارها رو افشا می‌کنه، و بالاخره زندانی رو مجبور به طلاق از همسرشون کردین که به صیغه شما در بیاد...
روز‌های پنج شنبه بعد از ظهر پس از اقامه نمازتان در یکی‌ از مساجد شمیران به اتفاق راننده به منزل این خانوم تشریف میبردین و شوهر بی‌ نوا نیز در زندان دچار جنون شد، اون وقت شما دم از ولایت خدا میزنید؟ آیا میدانید رنجبر حالا در یکی‌ از بیمارستنهای روانی‌ تهران بستری هست، شما پس از یکی‌ دو سال رابطه با همسر ایشون بعد از این که فهمیدین وزارت پیگیر ماجرا هست با قول، دادن بخشی از سهام کارخانه لاستیک سازی دنا ایشون رو رها کردین ولی‌ نه از سهم دنا خبری شد نه از وعده شما، که بعد هم تهدیدش کردین و پسرتون حمید یزدی رو به سراغ خانوم فرستادین. اگر بخواهیم تمام کثافت کاری‌هایی‌ شما رو بنویسم، هزاران تن پرونده در جاهای مختلف از قوه قضایه، وزارت اطلاعات، حفاظت فلان و… از شما و فرزندتان موجود است که متاسفانه به خاطر این پرونده ها، دولت کودتا از شما در حال سؤاستفاده هست، مرد باش و اون لباس رو در بیار و بیا در حضور مردم اعلام کن که اشتباه کردی، یا اینکه منتظر بمان تا مردم ایران امثال تو رو محاکمه و به سزای عمل ننگینتون برسونند، تف به تو و وجدان کثیفت!»
در نظام سلطانی سید علی خامنه ای، تنها کسانی به مقام و منزلت می رسند که دست بوس و ثنا گوی شخص سلطان باشند و چنانکه چنین کنند و چنین باشند، به دولت و مکنت و قدرت می رسند و کارنامه سیاه اعمالشان البته برای شخص سلطان اهمیت چندانی ندارد.

۱۳۹۳ دی ۱۷, چهارشنبه

کاریکاتوری که باعث کشته شدن ۱۲ نفر در فرانسه شد

انتشار این کاریکاتور در روزنامه فکاهی فرانسوی چارلی هبدو باعث قتل بیش از ۱۲ انسان بی گناه و زخمی شدن دست کم ۱۰ نفر دیگر شد.


۱۳۹۳ دی ۱۵, دوشنبه

تحویل یک نسخه دی وی دی از فیلم «ما روزنامه نگاریم» به نماینده سازمان ملل در امور حقوق بشر در ایران

در بیستمین روز دسامبر سال ۲۰۱۴ ملاقاتی داشتم با دکتر احمد شهید، نماینده سازمان ملل در امور حقوق بشر در ایران. در این نشست یک نسخه دی وی دی از فیلم اخیرم «ما رونامه نگاریم» را تقدیم ایشان کردم تا سند دیگری باشد بر رفتار جمهوری اسلامی با روزنامه نگاران ایرانی.


Copenhagen, Denmark. 20th Dec, 2014. Dr. Ahmed Shaheed, UN Assistant General Secretary & Special Rapporteur on the situation of human rights in Iran (photo, left) receives at a ceremony in Copenhagen the new documentary film “We are Journalists” by Iranian exiled, Mr. Ahmad Farahani (photo, right). Farahani was imprisoned 3 times and subject to severe torture during creation of his film about the harsh conditions for journalism in Iran.

۱۳۹۳ شهریور ۳۰, یکشنبه

يك مستند ايراني، نماينده سينماي دانمارك شد

فيلم مستند "ما روزنامه نگاريم" ساخته احمد جلالي فراهاني، از سوي دفتر جشنواره مؤسسه ملي فيلم دانمارك به عنوان نماينده سينماي مستند اين كشور براي حضور در جشنواره هاي جهاني، برگزيده شد. هيئت ٩ نفره مؤسسه ملي فيلم دانمارك پس از بررسي فيلمهاي إرسال شده به اين دفتر،  مستند "ما روزنامه نگاريم" را به عنوان نماينده سينماي مستند دانمارك برگزيد و قرار است بزودي اين فيلم به جشنواره هاي معتبر جهاني إرسال گردد. همزمان دفتر جشنواره بين المللي فيلمهاي مستند كپنهاگ موسوم به Copenhagen DOX Festival نيز اعلام كرد كه مستند "ما روزنامه نگاريم" براي نمايش در بخش مسابقه اين جشنواره برگزيده شده است. قرار است اين فيلم در بخش "مستند اول" به رقابت با ساير شركت كنندگان بپردازد.



جشنواره بين المللي فيلمهاي مستند كپنهاگ يكي از معتبرترين جشنواره هاي مستند شمال اروپاست كه همه ساله در ماه نوامبر در پايتخت دانمارك با شركت بيش از ٢٠٠ فيلم از سراسر جهان برگزار مي شود. فيلم مستند "ما روزنامه نگاريم" به مرور اوضاع و احوال روزنامه نگاري در ايران پس از به قدرت رسيدن محمود احمدي نژاد در سال ١٣٨٤ تا سال جاري خورشيدي مي پردازد. اين فيلم كه بخش عمده آن بصورت زير زميني در ايران فيلمبرداري شده است، تأثير حوادث پيش و پس از انتخابات سال ١٣٨٨ بر فضاي رسانه اي كشور و روزنامه نگاران ايراني و روزنامه نگاري در ايران، را به تصوير مي كشد. مستند "ما روزنامه نگاريم" در شركت فيلمسازي "دنيش داك پروداكشن" توليد و از سوي مؤسسه فيلم دانمارك و شبكه هاي يك و دو تلويزيون اين كشور، حمايت مالي شده است.

احمد جلالي فراهاني سازنده اين فيلم كه از سال ٢٠١٠ ميلادي مقيم دانمارك است، در سال ١٣٨٨ به اتهام جاسوسي و اقدام عليه امنيت ملي در پي هجوم شبانه مأموران وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي به منزلش بازداشت و روانه زندان اوين شد. فراهاني كه هنگام دستگيري دبير سرويس اجتماعي خبرگزاري مهر بود، در تابستان سال ١٣٨٩ پس از تشكيل آخرين جلسه دادگاهش و در شرايطي كه از سوي مأموران امنيتي به زندان اوين احضار شده بود، از ايران گريخت. تا پيش از به قدرت رسيدن محمود احمدي نژاد، احمد جلالي فراهاني، به عنوان گزارشگر ارشد، در روزنامه ايران قلم مي زد و در سابقه او هم كاري با روزنامه هاي اعتماد ملي، اعتماد، شرق، همشهري و روزنامه تهران امروز نيز ديده مي شود. فراهاني هم اكنون در شركت فيلمسازي "دنيش داك پروداكشن" به عنوان كارگردان و تدوينگر مشغول بكار است و در حال حاضر تدوين يك فيلم دانماركي را در دست دارد. او در سال ٢٠١٠ ميلادي و پس از آنكه يكي از فيلمهاي مستند كوتاهش در يكي از بخش هاي جانبي جشنواره بين المللي فيلمهاي مستند دانمارك به نمايش درآمد راهي دانمارك شد و هم اكنون در اين كشور اقامت دارد.