۱۳۹۰ مرداد ۱۷, دوشنبه

لحظه باشکوه لبخند!

لبخند مرگ آنان است! آنان که تو را به گمان خامشان به بند کشیده اند! لبخند تو نهایت آزادی است. تویی که آزادی! آزاده ای! لحظه پر از شکوه لبخند تو ماندنی است و بند و دیوار فرو ریختنی! چه مایوسانه تو را به زنجیر می کشند رفیق! شرف اهل قلم! آزاد! آزاده! من این تصویر را به دیوار سینه ام قاب کرده ام که بدانم هستی تا لبخند باشکوهت هست! بخند برادر که خنده ات شکوه آزادی است! و صلابت آزادگی! بخند ای شرف اهل قلم!

۱۸ نظر:

ناشناس گفت...

درود بر شرافت تو اهل شرف اهل قلم درود بر خانواده صبورت و درود بر همه آزادگان صبور در بند

ناشناس گفت...

درود بر شرف همه بزرگان در بندمان...به امید آزادی و پیروزی

ناشناس گفت...

من هر وقت عکسی از احمد زیدآبادی می بینم بی اختیر گریه می کنم . چرا این ملت نشسته اند چرا دهان بسته اند چرا نمی آیند تا سرنگونی این دیکتاتور کثیف راهی نمانده .

ناشناس گفت...

tof be eslam

ناشناس گفت...

چه پدرانه نگاه میکند...

ناشناس گفت...

دو عکس مرا به گریه انداخت نسرین ستوده با دستبند زندان در آغوش همسر و امروز هم زیدابادی ها ... .
طاقت بیار رفیق

ناشناس گفت...

این خفاشان بیشرف دشمن عشق و خوشبختی هستند و می خواهند ریشه محبت و عشق را در خانواده های ایران بخشکانند چون خودشان بی پدر مادرند و چنین لحظه هایی را در آغوش پدر یا مادر تجربه نکرده اند.

ناشناس گفت...

خوش بحال پسرت که باباش جز قویترین مردان جهانه!

savalan گفت...

من یک آذربایجانی ام ومدافع حقوق آن،کسی به غیر از این استوار مرد وآبروی اهل قلم ندیدم که مدافع راستین سایر اقوام ایرانی باشد وخداوندچقدر این نازنین را دوست دارد که چهره اش را چنین زیبا وکاریزماتیک قرار داده است، دیر زی ای نلسون ماندلای وطنی .....!

ناشناس گفت...

لعنت خدا و انبيا بر حاکمينی که ادعای ادامه راه خدا و انبيا را ميکنند

نورالدين

آريو گفت...

اگرچه جوهره ذهن و افكارم از ميان انگشتانم به قلم تراوش ميكنند و چنين گرفتارم ويكمموا،اما تو را اى جوهره معصوم تن كه عزيزترينى، چنان ميان دو دست ميفشارم كه بدانند جان را عزتى است به از جانان.
زنده باد آزادى

آريو گفت...

اگرچه جوهره ذهن و افكارم از ميان انگشتانم به قلم تراوش ميكنند و چنين گرفتارم ويكمموا،اما تو را اى جوهره معصوم تن كه عزيزترينى، چنان ميان دو دست ميفشارم كه بدانند جان را عزتى است به از جانان.
زنده باد آزادى

ناشناس گفت...

چقدر زیبا و چقدر پر غرور درود بر همه کسانی که مسئولیت صفت شرافت انسان را بر عهده گرفته اند

ناشناس گفت...

امیدوارم مثل چهره اش که کاملا شبیه پدره ، شجاعت رو هم از پدر به ارث ببره .... خیلی تاثیر گذار بود این عکس ....
کاش قدرت و سیاست انقدر کثیف نبود ...

ناشناس گفت...

خواستم به این دوست عزیزی که نوشته : من هر وقت عکسی از احمد زیدآبادی می بینم بی اختیر گریه می کنم . چرا این ملت نشسته اند چرا دهان بسته اند چرا نمی آیند....... بگم دیکتاتور وقتی خواهد رفت که هرکدام از ما بگرییم چرا خود به صحنه مبارزه نمی رویم ووارد مبارزه شویم.

ناشناس گفت...

اشک اشک اشک ، شرمندگی ، و ما که تحقیر شده ایم ...

ناشناس گفت...

درود بر شرف آل قلم

ناشناس گفت...

پس خدا کجاست که حق این بچه را بستاند شاید صدایش را نمیشنود