۱۳۸۹ دی ۱۳, دوشنبه

ترس تخمهایمان را خورده است! ( به یاد مهران فرجی/ خبرنگاری که دربند است )

سه هفته است که مهران را برده اند. مهران فرجی را. سه هفته است که او نتوانسته با خانواده اش تماسی بگیرد. سه هفته است که خودش لابد شدیدترین فشارهای روانی و فیزیکی را برای اعتراف به گناه ناکرده تحمل می کند. سه هفته است که خانواده مهران در رنج و عذابی مضاعف هستند. باید همه اینها را نوشت. برای تاریخ. برای آیندگانی که می دانم از حال و روز امروز ما شرم خواهند کرد. باید تمام اینها را فریاد کرد. باید فریادمان را پتکی کرد و بر سر تاریخ کوبید. باید هوار زد که " مهران را برده اند! " به چه جرمی؟ به چه جرمی؟


سه هفته است که مهران را برده اند و کسی چیزی برایش نمی نویسد. چرا بنویسد؟ مگر برای من نوشتند؟ مگر برای تو نوشتند؟ ترس تمام حیثیتمان را به باد داده است.تخمهایمان را خورده و شهامتمان را بلعیده. یادم می آید در انگلستان به عکاسی بخاطر عکس گرفتن توهین شد. فردای آن روز تمام عکاسان بریتانیایی به همان جایی رفتند که به یک عکاس توهین شده بود. همه آنها شروع کرده بودند به عکاسی. یکی از آنها گفته بود " توهین به یک عکاس، بخاطر عکاسی توهین به شغل من است و توهین به شغل من توهین به خود من است. " حالا هر روز به ما بدترین توهین ها را می کنند و خفقان گرفتیه ایم وصدایمان هم در نمی آید. چون می ترسیم. چون بزدلیم. و همین ترس هر روز یکی از ما را می بلعد. یک روز نازنین خسروانی را. یک روز مهران فرجی را. یک روز تو را. یک روز من را!
سه هفته است که مهران فرجی را برده اند. همان مهرانی که کلمات را کنار هم می چید تا شعر شوند و شعرها را می خواند تا ترانه شوند و ترانه هایش همه دیوانه بودند. همان مهران را که می گفت: " فرجی هستم! مهران. خبرنگارم ... اهل قزوینم. عاشق! می نویسم؛ برای آنکه می خواند. می خوانم ؛ آنچه را خواندنیست! " همان مهران را برده اند. همان مهرانی که در روزگار ترس خوردگی ما جرات نوشتن داشت و حقیقت را می نوشت.
سه هفته است که مهران را برده اند و من و تو منتظریم تا کی نوبت خودمان شود!

۲ نظر:

ناشناس گفت...

حکومت 30ساله آخوندها منافقترين حکومت تاريخ بشربوده واستفاده ازدين وخرافات اينراچندين برابرکرده زيرااکثرملت ايران برخلاف آتچه درباره آنهاگفته ميشودخيلي خرتروترسوترازآني هستندکه بشودتصورکرداگرانقلاب 57پيروزشدترس حکومت شاه(مردانگي)بود.وگرنه ملت پيروزنشد

مهران فرجی گفت...

سلام احمدجان. این مطلبت رو الان دیدم. واقعا ممنون. من در مدت بازداشت تو کار خاصی نتونستم بکنم و حالا این مطلب رو که دیدم شرمنده شدم.
همیشه آزاد باشی و امیدوار به روزهای خوب که در پیشه...