۱۳۸۹ اسفند ۲۵, چهارشنبه

بحران مشروعیت نظام با این مصاحبه ها حل نمی شود

برای نخستین بار طی 32 سال گذشته یک خبرنگار زن اسپانیایی بدون رعایت حجاب اسلامی در دفتر دومین مقام اجرایی جمهوری اسلامی به گفتگو با رئیس دولت کودتا نشست. گفتگویی که موجب عصبانیت رئیس دولت کودتا هم شد. آنجا که خبرنگار تلویزیون دولتی اسپانیا درباره رفتار خصمانه کودتاگران با رهبران جنبش سبز سئوالی را از احمدی نژاد پرسید و شاهد واکنش عصبی وی بود. رئیس دولت کودتا البته به سیاق دروغگویی های همیشگی اش با متهم کردن هواداران جنبش سبز به قتل و دزدی و آنارشیسم سعی کرد تا با نعل وارونه زدن، حقیقت را منکر شود. با این همه آنچه در این نوشته مورد توجه قرار گرفته اسلام گرایی ریاکانه کسانی است که بیشتر از آنکه دغدغه اسلام و اجرای موازین اسلامی را داشته باشند به منافع و مطامع سیاسی و اقتصادی خود می اندیشند.
اصولگرایی ریاکارانه
سکوت اصولگرایان در برابر آنچه در حین مصاحبه خبرنگار تلویزیون دولتی اسپانیا، در دفتر رئیس دولت کودتا که مدعی ریاست ِ جمهور ِ مردم ایران است، رخ داد، نشانه آشکار دیگری از عدم صداقت آنان در طرح شعار پایبندی به رعایت اصول اسلامی و اصرار بر اجرای آن در تمام این سالهاست.
رئیس دولت کودتا، در بیست و چهارمین روز اسفند 1389 در حالی در برابر دوربین تلویزیون دولتی اسپانیا در دفتر ریاست جمهوری « جمهوری اسلامی » نشست که مطابق قوانین همین نظام رعایت شئونات اسلامی توسط هر غیر مسلمانی که به ایران سفر می کند الزامی است و جمهوری اسلامی سالهاست که به بهانه عدم رعایت حجاب زنها و دختران بی شماری را دستگیر و راهی زندان کرده است و در موارد متعدد پلیس ایران اقدام به ضرب و شتم آنان به جرم عدم رعایت حجاب کرده است.
بحران مشروعیت
دولت کودتا به شدت از فقر مشروعیت رنج می برد و اقدام به گفت و گو با یک خبرنگار زن بی حجاب اسپانیایی در دفتر ریاست جمهوری در ایران،  نشان دهنده تلاش وی برای گریختن از بحران مشروعیتی است که دولت کودتایی اش، در آن دست و پا می زند. به عقیده بسیاری از ناظران سیاسی، رئیس دولت کودتا سعی می کند تا با تن دادن به بازیهای عوام فریبانه ای نظیر مصاحبه با یک زن بی حجاب آن هم در دفتر خودش، خرده مشروعیتی ولو اندک در میان کسانی پیدا کند که در مخالفت با نظام سیاسی حاکم بر ایران تنها دغدغه شان نبود آزادیهای اجتماعی نظیر حجاب برای زنان در ایران است و این مسئله خود گواه غیر قابل انکاری از بحران مشروعیتی است که عملاً دولت وقت را از پا انداخته است و اینک سران آن برای ترمیم شکافهای عمیق رخ داده در ساختار درونی و بیرونی دولت، حتی راضی به پذیرفتن پیش شرط انجام مصاحبه بدون حجاب با یک زن خبرنگار خارجی در دفتر رئیس دولت شده اند. امری که به عقیده بسیاری از کارشناسان سیاسی موجب عمیق تر شدن خشم و نفرت اسلامگرایان حامی دولت کودتا شده و در آینده نزدیک شاهد برون داد این خشم و نفرت خواهیم بود.
آنها حالا از خود می پرسند، آیا این ادعا که دولت کودتایی احمدی نژاد دغدغه حفظ اسلام را دارد مغایرتی با نحوه رفتار او در برابر این خبرنگار زن اسپانیایی ندارد؟ آیا ادعای وابستگی به اجرای اصولی موازین شرعی که فصل الخطاب تمام گروههای مدعی اصولگرایی در ایران است، مغایرتی با مواردی نظیر این مصاحبه و برپایی جشن نوروز در تخت جمشید با حضور سران دیگر کشورها و ادعای مکتب ایرانی ندارد؟
کدام اصولگرایی
هنوز یادمان نرفته است که همزمان با پخش شایعه دست دادن سید محمد خاتمی رئیس جمهور دوران اصلاحات آن هم در یک کشور خارجی چه جنجال و هیاهویی توسط هواداران به اصطلاح اصولگرای دولت احمدی نژاد در داخل کشور به وقوع پیوست و هر روز روزنامه هایی نظیر کیهان و رسالت مقاله ها و نوشته هایی تند و افراطی علیه محمد خاتمی قلمی می کردند. حالا اما مدعیان اصولگرایی جملگی در سکوتی خیره کننده فرو رفته اند و دم هم نمی زنند و همین سکوت آنها نشان دهنده عدم صداقت شان در به سینه زدن سنگ دین و اسلام است. که اگر آنان واقعن خواستار پیاده شدن اصول اسلامی در ایران بودند همان زمانی فریادشان به آسمان بلند می شد که به جوانان بی گناه این کشور  در زندان کهریزک تجاوز شد و مظلومترین آنان در اثر شدت جراحات ناشی از شکنجه های قرون وسطایی جان خود را از دست دادند. که اگر آنان به راستی دغدغه اسلام داشتند همان روزی صدایشان بلند می شد که جوانان بی گناه را در خیابانهای تهران و دیگر شهرهای ایران به جرم گناه ناکرده به قتل رساندند و جنازه آنان را شبانه به خاک سپردند.
مرور رفتار جناح مدعی اصولگرایی در پنج سال گذشته و مماشات آنان با دولتی که جز دروغ و فریب و تقلب، تخصص دیگری ندارد، نشان دهنده ریاکاری و قدرت طلبی طیفهای وسیعی از گروههای سیاسی حامی احمدی نژاد است که مدعای اصولگرا بودن را تنها برای تأمین منافع سیاسی و اقتصادی خود برگزیده اند و سنگ اسلام را تنها زمانی به سینه می زنند که بخواهند حریف و رقیب را از صحنه به در کنند. وگرنه کافی است تصور کنیم که اگر مثلاً به جای رئیس دولت کودتا، سید محمد خاتمی اقدام به انجام مصاحبه با یک زن بی حجاب در دفتر خودش در دوران اصلاحات می کرد. معلوم نبود چند لشکر کفن پوش به ناگاه در خیابانهای تهران و قم و مشهد، ندای وااسلاما سر می داد؟
در همان دوران اصلاحات زمانی که برخی گمانه زنی ها از احتمال انتخاب یک وزیر زن توسط سید محمد خاتمی خبر می داد، برخی از روحانیون حوزه علمیه قم ، پنهانی برای رئیس جمهور مشروع و قانونی مملکت پیغام فرستادند که در صورت اقدام به چنین کاری، مالیات دادن به دولت را حرام اعلام می کنیم. آنهم دولتی که رئیسش روحانی بود و متخصص دین. همین روحانیون زمانی که رئیس دولت کودتا اقدام به معرفی سه وزیر زن برای کابینه اش کرد، سکوتی ساکت اختیار کردند و دم بر نیاوردند. امری که به عقیده به بسیاری از کارشناسان باید ریشه هایش را در عدم استقلال حوزه های علمیه قم و مشهد از دولت و حکومت، جستجو کرد.
همین عده از روحانیون که بدترین توهین ها را نسبت به مردم و رهبران جنبش سبز روا می دارند، هرگز در برابر مدعای مکتب ایران که برداشتی باسمه ای از ناسیونالیست افراطی دهه های 20 و 30 خورشیدی است، هیچ واکنش قاطعی از خود بروز نداده و نمی دهند.
واقعیت این روزهای نظام سیاسی حاکم بر ایران و هواداران آن به شدت شبیه همان نکته ای است که میرحسین موسوی و مهدی کروبی بارها و بارها به آن اشاره کرده اند. این نظام دیگر نه جمهوری است و نه اسلامی. جمهوری نسیت چون هیچ ارزش و احترامی برای رای مردم قائل نیست و اسلامی نیست چون رفتار حاکمانش با مخالفان و منتقدان هیچ شباهتی به اصول اسلامی و دین شیعه ندارد. سهل است که سکوت نمایندگان مجلسش در برابر حیف و میل بیت المال و ناکارآمدی و بی کفایتی دولتیان کودتائی اش، حتی نشانی از وطن دوستی و وطن پرستی هم ندارد و عمق ماجرا نشان دهنده برآمدن فرومایگانی بر عرصه و اریکه قدرت است که تنها به مطامع و منافع شخصی خود نظر دارند و برای بیشتر کردن سهم خود در دایره قدرت و ثروت تن به هر چشم پوشی و سکوتی می دهند.

هیچ نظری موجود نیست: