۱۳۸۹ اسفند ۱۲, پنجشنبه

سکوت " آقا " آغاز یک پایان است

" آقا " ساکت است. سکوتی ساکت و سرد. سکوتی سرشار از ناگفته ها. سکوت سنگین این روزهای رهبر ایران نشانه چیست؟ آیا آیت الله خامنه ای دچار تردید شده است؟ آیا او صدای مردم را شنیده است؟ آیا چیزی در درون رهبر نظام سیاسی ایران فرو ریخته است؟ یا اینکه این سکوت واکنشی زیرکانه است برای دمیدن بر آتش تنور خشونت طلبانی که میکروفونهای مجلس را با چاله میدان اشتباه گرفته اند و خواستار اعدام رهبران جنبش سبز هستند؟ براستی راز سکوت عالی ترین مقام سیاسی ایران در چیست؟ ترس؟ اضطراب؟ تردید؟ وحشت و یا تدبیر؟


سرانجام یک گاف سیاسی

برخی از کارشناسان امور سیاسی در ایران معتقدند سکوت این روزهای آیت الله خامنه ای در برابر وقایع رخ داده پس از 25 بهمن بیشتر از آنکه از عجز و ناتوانی او ناشی شود، نشانه ای از تردیدهای کلانی است که رهبر نظام سیاسی ایران این روزها به آن دچار شده است. به عقیده این دسته از کارشناسان، ورود آیت الله خامنه ای به ماجراهایی که در تونس و مصر می رفت، یک خطای بزرگ سیاسی برای او بود. او در خطبه های نمازجمعه تهران در 15 بهمن 1389 به اشتباه تلاش کرد تا سرچشمه قیامهای مردمی مصر و تونس را به ایدئولوژیهای سیاسی حاکم بر نظام سیاسی ایران پیوند بزند و از این وقایع به نفع خودش بهره برداری تبلیغاتی و یا همانطور که مخالفانش می گویند، آنها را مصادره کند.

غرور رهبر نظام سیاسی ایران اما به عقیده این عده از صاحب نظران کار دستش داد و بهترین فرصت و زمینه را به رهبران جنبش سبز داد تا پس از یکسال تحمل بدترین ضربات حریفان خشونت طلب خود به جنبش به ظاهر فرو خفته شان، فرصت بیداری دوباره بدهد. آنها حمایت آیت الله خامنه ای را بهانه کردند و خواستار حضور سمبلیک هوادارانشان در خیابانها شدند و در این راه حتی به ارائه درخواست رسمی به وزارت کشور دولتی که نامشروعش می خواندند هم تن دادند.

روز 25 بهمن، روز غافلگیری حاکمیت فعلی ایران بود. روز بهم ریختن تمام طنطراق و دبدبه و کبکبه ای بود که چکمه پوشان استبداد از سکوت هوشیارانه سبزها برای خود ساخته بودند. آنها در این روز با بهت باورنکردنی غافلگیر شدند و تمام تئوریها و خیالبافیهایشان فرو ریخت و سهم سید علی خامنه ای در این فروپاشی بیشتر از همه بود. او که مخالفان خودش را " میکروبهای سیاسی " خوانده بود و نظامش را " واکسینه " شده از هر حرکت اعتراضی می پنداشت بازی را از هر دوجهت باخته بود.

مصیبتی به نام 25 بهمن

25 بهمن ماه مردم ایران بار دیگر شدت و علاقه خودشان را به میرحسین موسوی و مهدی کروبی نشان دادند و به رغم تمام تهدیدها و فضای رعب آور امنیتی حاکم در خیابانهای تهران و دیگر شهرهای بزرگ ایران، ندای رهبران سبزاندیششان را لبیک گفتند و به خیابانها آمدند و شد آنچه نباید بشود. شعارها که قرار بود در حمایت از مردم مصر و تنس باشد، بواسطه خشونت اعمال شده از سوی گاردیهای حکومتی و نیروهای لباس شخصی به تیزابهای تندی علیه هیئت حاکمه ایران تبدیل شد. " مبارک، بن علی، نوبت سید علی! " شعار اصلی مردمی شد که در بدترین شرایط امنیتی موفق به تشکیل اجتماعاتی چند هزار نفره شده بودند و با آتش کشیدن تصاویر عالی ترین مقام سیاسی ایران بار دیگر بر عظم و خواسته خود تاکید کردند. اجتماعاتی که اگر حمایت نیروهای پلیس را در پی داشت قطعن به میلیونها نفر می رسید.

شب 25 بهمن ماه در هیئت حاکمه ایران غوغایی بود و بیشتر از آن این سید علی خامنه ای بود که در تنهایی خویش فروپاشیدن اقتدار و اعتبار نیم بندش در میان هواداران خود بود. نیم بند دیگر این اعتبار در روز عاشورای سال 1388 فروپاشیده بود و او برای ممانعت از فروپاشیدن نیمه دیگر آن هزینه سیاسی، اقتصادی و حتی اجتماعی فراوانی کرده بود و سالی و ماهی می شد که به خیال خودش اعتبار و مشروعیتش دوباره جان گرفته بود. ای بسا که آن نطق نابجای نمازجمعه 15 بهمنش هم ناشی از اعتماد به نفس دوباره بازیافته اش بوده باشد.

با این همه 25 بهمن بار دیگر به " آقا " ی خشونت طلبان استبدادی در ایران ثابت کرد که مشروعیت و اقتدارش نه در میان مردم و نه حتی در میان هوادارانش، محلی از اعراب ندارد. از سر همین خودباختگی سیاسی است شاید که خبرهای پشت پرده از فشار رهبر نظام سیاسی ایران به نیروهای اصولگرای میانه رو تری نظیر ناطق نوری و قالیباف و حتی هاشمی رفسنجانی خبر می دهد. که باید در برابر این حادثه چیزی بگویند و از آن برائت بجویند و این درخواست خامنه ای از ژنرالهای معتدل تر سپاهش، معنایی جز هزینه کردن بیش از پیش از کیسه مشروعیت و اقتدارش ندارد.

25 بهمن با این همه آغاز یک پایان هم برای او محسوب می شد. چرا که نظام سرکوب حکومت 21 ساله سید علی خامنه ای حالا با مشکل تازه ای روبروست. " خواست " و " اراده " مردمی که اینک پایان یافتن حصر و زندان رهبران خود را طلب به هر بهانه و ترفندی از حاکمیت طلب می کنند و اهمیت روزهای " اول اسفند " و " دهم اسفند " هم در همین پافشردن مردم بر خواست اساسی خود یعنی بازپس گیری رهبرانشان از چنگال استبدادیان است. چه اول اسفند و دهم اسفند به رهبر نظام سیاسی حاکم بر ایران نشان داد که مردم به رغم تمام سرکوبها و دستگیریها و محصور و زندانی شدن رهبرانشان، بر تغییرات اساسی در نظام سیاسی ایران تاکید و اصرار دارند. اصراری که موجب عمیق تر شدن شکاف میان هواداران آیت الله خامنه ای است.

ماشین سرکوب رژیم ناخردمندی که رهبری اش بر عهده با سید علی خامنه ای است، حالا با انبوهی از مشکلات درونی و بیرونی روبروست. گذشته از تمام نابسامانیهای مدیریتی حاکم بر نظام سیاسی، اقتصادی، اجتماعی ایران که محصول خرابکاریهای محمود احمدی نژاد و یاران حلقه زده بر گرد اوست، چند دستگی مدیران عالی نظام سیاسی حاکم بر ایران و شدت گرفتن منازعات سیاسی فی مابین شان، افزایش فشارهای بین المللی بر ایران از سوی قدرتهای جهانی، موج فراگیر قیامهای مردمی منطقه خاورمیانه، و وحدت دوباره شکل گرفته میان سطوح مختلف و گروههای گوناگون جنبش سبز ایران ( چه در داخل و چه در خارج از کشور ) بر سر آزاد کردن رهبران جنبش سبز، باعث شده تا غرور " آقا " ترکهای جدی و عمیقی بر دارد. ترکهایی که می تواند به فروپاشیدن تمام پیش فرضهای او در هواداری از کودتای رخ داده در انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته گردد و همین امر او را به سکوت واداشته است.

اگر اعلام حمایت و پشتیبانی از قیامهای مردمی در مصر و تونس توسط سید علی خامنه ای در خطبه نمازجمعه 15 بهمنش را گاف اول او در جدال با مخالفانش طی دو سال گذشته بدانیم، گاف دوم و البته بزرگتر او همانا دستگیری و زندانی کردن میرحسین موسوی و مهدی کروبی و همسرانشان است. چه این دستگیری دو نتیجه بیشتر در پی ندارد. یا حاکمیت استبدادی ایران وادار به آزاد کردن این چهار نفر خواهد شد، که در آن صورت مردم آمده به خیابان در روزهای 25 بهمن، اول و دهم اسفند آن را نوعی عقب نشینی حاکمیت تلقی کرده و برای بدست آوردن خواستهای بعدی شان دچار انگیزه مضاعف می شوند. یا اینکه حاکمیت همچنان به دستگیری این چهار نفر ادامه می دهد و کار را به محاکمه آنها هم می کشاند که در این صورت علاوه بر شدت بخشیدن به خشم و انزجار عمومی و رادیکالیزه کردن خواست مردم، موجبات استمرار هدایت جنبش، توسط یاران رهبران آن از خارج از ایران را فراهم می آورد.

ضمن آنکه استمرار دستگیری این چهار نفر موجب قوام یافتن وحدت تمام نیروهای اپوزیسیون داخل و خارج از کشور برای آزاد سازی آنان و در نتیجه مستحکم تر شدن قدرت مقاومت و برنامه ریزی و مدیریت جنبش سبز در آینده خیلی نزدیک می گردد. علاوه بر این طیفهای میانه رو تر اصلاح طلبان نیز به نیروهای تندرو تر تمایل بیشتری پیدا کرده و دست کم مجبور به اظهار انزجار از دستگیری آنان خواهند شد. موضعگیریهای اخیر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، بیانیه مجمع نمایندگان ادوار مجلس و موضعگیریهای آیات عظام دستغیب و صانعی و بیات، بهترین نمونه برای این ماجراست.

و دست آخر اینکه ادامه رفتار وقیحانه حاکمیت با میرحسین موسوی، مهدی کروبی، زهرا رهنورد و فاطمه کروبی، این سئوال را در میان صفوف مدیران هوادار خامنه ای بوجود می آورد که " وقتی عاقبت نخست وزیر هشت ساله امام خمینی و رئیس دو دوره مجلس شورای اسلامی این است، وای به حال ما که اعتقاد و ابرامی به محمود احمدی نژاد و نظامیان خشونت طلب افراطی هوادار او نداریم! "

سکوت " آقا " این روزها سکوت تلخ و گزنده ای برای چکمه پوشان استبداد است. سکوت رهبر نظام سیاسی حاکم بر ایران شاید بهترین نشانه از آغاز یک پایان است. هر ثانیه ای که از ادامه حصر و یا دستگیری و زندان رهبران جنبش سبز می گذرد، این پایان را نزدیک تر می کند. هر ثانیه!

۱ نظر:

ARASH گفت...

ABSOLUTLEY FANTASTIC. DROUD BAR SHOMA AHMAD JALALI FARAHANI.LONG LIVE FREEDOM,IRAN&IRANIANS