۱۳۹۰ فروردین ۳۱, چهارشنبه

حجازی تختی زمانه است، حجازی را دریابیم!

ناصر حجازی را دوست دارم. چنانکه علی کریمی را. با اینکه استقلالی هستم و اصلن استقلالی شدنم هم همان ناصر حجازی علتش بود و سواد و سخن گفتنش، اما کریمی را بخاطر جسارتش در بیان حقیقت و سبز بودن و سبز ماندنش دوست دارم. البته حجازی در آخرین باری که بر صندلی مربیگری استقلال نشست دیگر آن حجازی رویایی دهه 70 نبود که بتواند استقلال را به فینال جام باشگاههای آسیا ببرد. اما حجازی همیشه برای من حجازی است. عقاب تیز پنجه دروازه تیم ملی که مانندش هرگز نیامد و احمدرضا عابدزاده هم شانه ای از شانه های بلند او پائین تر است.
حالا اما حجازی نه در ورزش که در شرف و پایمردی و مردانگی پا پیش گذاشته و تختی وار از مردمش حمایت می کند و در برابر کودتائیان می ایستد و مردانه می گوید: " به من می گویند عصبانی نشوم ، مگر بی غیرتم وقتی درد و مشکلات مردم را به چشم می بینم ، با بی تفاوتی از کنار آن بگذرم.آمده اند و یارانه ها را به مردم غالب کرده اند.زندگی مردم بهتر نشده که بدتر هم شده است .خدمت به مردم یعنی فراهم کردن رفاه و آسایش آنها اما متاسفانه شاهد نداری و سختی زندگی مردم هستیم.دولت می گوید چهل هزار تومان در ماه به مردم کمک میکنیم ، مگر مردم گدا هستند ؟ مردم ایران روی گنج خوابیده اند ، نفت، گاز و... دولت حق ندارد به مردم کمک کند،دولت باید کار کند، خدمت کند و زحمت و دسترنج مردم را دودستی تقدیم آنها نماید.چهل هزار تومان در ماه به مردم می دهند و بعد چند برابر آن را از جیب مردم برداشت می کنند و سپس ادعای خدمت به مردم دارند.از دید مسوولین خدمت دولت به مردم یعنی کار کردن مردم برای دولت واینکه مردم کار کنند و پولشان را تقدیم دولت نمایند! .



برای من گاز می آمد چهل هزار تومان و حالا می آید یک میلیون تومان .گاز به کشور همسایه با مبلغی بمراتب کمتر از آنچه از جیب مردم برداشت می کنند ، صادر می شود.با دیدن این شرایط نباید عصبانی شوم ؟ نباید حرص بخورم و شرایط جسمانی ام مثل امروز شود.من این حرفها را برای خودم نمی زنم.به هر حال از آنجایی که چهره شناخته شده ای هستم و مردم به من لطف دارند ، زندگی ام می گذرد حتی با اینکه بیماری ام بسیار پر هزینه است با لطف مسوولین بیمارستان کسری، مالک گسترش فولاد تبریز و اندوخته پس اندازم روزگار سپری می شود اما اگر مردم عادی شرایط امروز من را داشتند و با یک بیماری پر هزینه روبرو شوند ، چه باید بکنند؟بروند بمیرند؟من ناصر حجازی هستم ، سرد و گرم روزگار را چشیده ام . عمری از من گذشته است. هیچ ابایی هم ندارم که اگر من را ببرید وبا شلیک 2 تیر به زندگی ام خاتمه دهید. حرفهایم از سر دلسوزیست.کمی مراعات مردم را کنید..مردم را دوست داشته باشید تا آنها هم شما را دوست داشته باشند.مردم معنای خدمت را می دانند و اگر آن را احساس نمایند پا به پای دولت می ایستند و اگر نمی توانید رفاه مردم را فراهم سازید ، بروید .من 4 سال قبل و در اواسط فصل وقتی دیدم اعضای هیات مدیره با دخالتهایشان اجازه نمی دهند تا در تیم مردمی استقلال علیرغم توانایی ام کار کنم و ماندنم فایده ای ندارد بخاطر مردم در حالی که مرا می خواستند ، رفتم تا شاید دیگران بتوانند موفق باشند.مردم ایران قدرشناس هستند.قدر این قدرشناسی را بدانید."
ما سبزها باید از حجازی حمایت کنیم تا جنبش مان به لایه های زیرین جامعه هم تسری یابد. حجازی تختی زمانه است. حجازی را دریابیم. اگر تختی موجب بسط و گسترش آرمانهای دکتر مصدق و ملی مذهبیون در میان توده های مردم شد، چرا ناصر حجازی چنین کاری را برای سبزها نکند؟

۴ نظر:

ناشناس گفت...

زنده باد ناصرخان ؛پاینده باد علی کریمی

ناشناس گفت...

درودبرناصرخان اوهميشه رك وروراست بود بخاطر روراستيش به حقش نرسيد

ناشناس گفت...

ای بسیجی ذوب شده در ولایت، آفرین خوب داری درس پس می دی. دیگه تو پایگاه بسیج بهت چی گفتن که بیای اینجا بگی؟

ناشناس گفت...

mardanegi nayab ast dar in sarzamin o mardani chon hejazi mandegar dar dele mardom