۱۳۹۰ خرداد ۲۶, پنجشنبه

زندان اوین چگونه آدمها را پیر می کند؟

گاهی عکسها بهتر از هر سند دیگری سخن می گویند. به این دو تصویر خوب نگاه کنید. آنها رنج مردی را فریاد می زنند که بی گناه و بی جهت هفت سال تمام از بهترین سالها و روزهای جوانی لش را صرفاً به جرم ایران دوستی و احترام به تاریخ سرزمینش در بند 350 زندان اوین به سر برده است. زندانی سیاسی شده گمنامی که میان سیاسیون واقعی معروف است به جوانمردی و صفای دل.




درباره اش مسیح علی نژاد نوشته است: « نام حمیدرضا محمدی را چقدر شنیده اید؟ در ۳۵۰ او را ماهان صدا می کنند. ماهان شش سال است که بدون حتی یک روز مرخصی در زندان به سر می برد. یازده سال و نیم حکم دارد. یک دهه زندان برای او یعنی همه جوانی اش را در حبس نفس کشیدن. ماهان در زندان به معرفت و انسانیت شناخته شده است. یکی از اخلاقی ترین بچه های ۳۵۰ ماهان است. او را به دلیل ارتباط با انجمن پادشاهی محکوم به چنین حکم سنگینی کرده اند. در حالی که خودش این اتهام را نپذیرفته است و دوستانش هم می گویند با کسانی که اندیشه ای ناسیونالیستی افراطی دارند، آبش هرگز در یک جو نمی رود و با آنها به شکل منطقی بحث می کند. ماهان یکی از کسانی بود که در ماجرای اعتصاب غذای زندانیان بند ۳۵۰ به انفرادی رفت.»
مسیح ادامه می دهد: « ماهان برای حمایت از حدود ده نفری که پیش از او به انفرادی رفته بودند ( بهمن امویی، مجید توکلی، کیوان صمیمی و..)، خودش را به « صداقت»، رئیس زندان اوین، معرفی کرد و گفت که من هم با دوستانم به انفرادی می روم و در انفرادی هم اعتصاب غذا کرد. آن شب صداقت به همراه حدود دویست نفر گارد ضد شورش مسلح به باتوم و گاز اشک آور به ۳۵۰ رفته بود.
شما با جستجوی نام حمید رضا محمدی به راحتی می توانید وبلاگ او که از طریق دوستانش گاه گاهی به روز می شود را پیدا کنید. که می گوید حتی دو خط خبر نوشتن چه تاثیری در زندگی ما زندانیان گمنام دارد. حمیدرضا برای مادرش که می گوید پسرم سی و چهارساله بود به زندان رفت و اینک ۴۱ ساله است، هرگز گمنام نیست اما نامش را آیا به اندازه زندانیان سیاسی دیگر می شناسیم؟
اگر یکی از ما در کمپین خانواده بزرگ زندانیان سیاسی با احساس مسئولیت بگوید، من خواهر حمید رضا هستم، من برادر حمید رضا هستم، تنها کاری که کرده ایم این است که حداقل او را در اوین تنها نگذاشته ایم و امتداد صدای خانواده ای که در زندانی بزرگتری به نام ایران هستند، شده ایم.

۸ نظر:

ناشناس گفت...

دمش گرم كه اينقدر وجود داره مبارزه كرده حالا هم پاش وايستاده.اما تو لچك به سر چيكار كردي ؟عين يه سوسك فرار كردي تو كثافت. تازه هيچ كهي هم نخورده بودي جز هوچي گري و پز روشنفكري گرفتن. خدا وكيلي با اينكه از كاوه اشتهاردي حالم بهم ميخوره اما دمش گرم تو رو مثل يه موش كثيف انداخت بيرون.

ناشناس گفت...

آره واقعا قطر بازوهاش که اندازه دور کمر منه نشون میده چه شکنجه ای رو متحمل شده!!!!!!!!!!!

زندانی سیاسی 89 گفت...

توی زندان می گن به ازای هر روز حبس، 10 تا از تارهای مو سفید میشه

زندانی سیاسی 89 گفت...

بغض گلومو بد جوری گرفته...

ناشناس گفت...

آره این دور بازو تو زندانه بدون مرخصی درست شده نه ؟ باشگاه بدن سازی اوین.

زندانی سیاسی 89 گفت...

آخه ابله ها؛ مرخصی چه ربطی به دور بازو داره... بعدشم این اراده ي این هموطن رو نشون میده... شما دوست دارین همرو کراکی و شیشه ای ببینین. ابله ها!! زندان هم باشگاه داره نمی دونستین بدونین

زندانی سیلسی 82 گفت...

دم زندانی سیاسی 89 گرم و دم ماهان گرمتر.پاینده باد ایران و ایرانی و انسانیت!

ناشناس گفت...

آخه توی انفرادی ورزش نکنه چکار کنه؟ دیوانه میشه . با شنای سوئدی مبشه این عضلات رو درست کرد. می خواهید یراد بگیرید ایراد منطقی بگیرید چرا عادت کردید همه چیز رو حاشا کنید مرد باشید بگید جرم داشته انداختیمش توی انفرادی